آدینه دلبران

آدینه دلبران
 
قالب وبلاگ
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آدینه دلبران و آدرس adineyedelbaran.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





طراح قالب

یک سال و نیم کنار بقیع می نشستی و با مادرت فاطمه(س) از تازیانه ها و لگد هایی که خوردی شکوه می کردی، نیمه شب ها کنار مزارش می رفتی و ناله می کردی از سُم هایی که بر پیکر حسینت تازاندند و هیچ نتوانستی بکنی.

یک سال و نیم کنار مزار برادرت حسن(ع) می نشستی و شکایت کوفیان را به او می کردی و کوچه کوچه های کوفه را شاهد می گرفتی.

یک سال و نیم خواب و خوراک و آرام و قرار نداشتی و مدام زمزمه ات بود:«حسین من ، حسین من، حسین من...».

یک سال و نیم ام البنین مادر عباس(ع) را می دیدی که می آید و غم فرزندان رشید خود را وا می نهد و ذکر حسین حسین حسین می گوید.

یک سال و نیم پیراهن حسین (ع) بود که مدام صورتت را نوازش می کرد و به جای دستان گرم و مهربانش توا را دلداری می داد.

یک سال و نیم، چشم باز می کردی و چشم می بستی یا سر حسین را بر بالای نیزه می دیدی و یا در کنار تازیانه یزید.

یک سال و نیم دلهره داشتی از لحظه ای که تو را به مجلس یزید شرابخوار بردند و تویی که خورشید و ماه برای دیدن رویت همه چیز خود را می دادند، نمایان در میان نامحرمانِ مست نشسته بودی و چشمان ناپاک و هوس آلود نظاره ات می کردند!

یک سال و نیم هرجا آب روان می دیدی می نشستی و زار زار زار می گریستی.

یک سال و نیم هرجا سربریدن حیوانی می دیدی دگرگون می شدی.

یک سال و نیم ماتم بود و غصه و درد و زجر. شیون بود و آه. و اگر حسینت تو را امر به صبر نکرده بود هر لحظه قالب تهی می کردی. لحظه شماری می کردی تا باز به وصال حسین(ع) برسی. دیگری نایی برای ادامه نداشتی. دیگر دنیا بدون حسین(ع) برایت معنایی نداشت. رسالتت را که به نکویی به پایان رسانده بودی و باری که حسین(ع) بر دوشت نهاده بود را به مقصد رسانده بودی، پس چه حاجت به ادامه؟

دوست داشتی تا پیش مادرت بازگردی تا مثل همان موقع هایی که برروی پایش می نشستی و گیسوانت را شانه می زد، باز هم بر دامن مادرت بنشینی ودر آغوشش های های بگریی.
دوست داشتی نزد پدرت علی(ع) بروی. در کنار او و حسن(ع) احساس امنیت می کردی، آرامش داشتی. خسته شده بودی از بس که سپر تازیانه شده بودی. احساس می کردی هر لحظه تازیانه ای بر رویت فرود می آید.

دوست داشتی در آغوش حسین بروی و فریاد بزنی. ببوسی و ببوئی اش. «حسین من، حسین من، حسین من». هنوز باورت نمی شود که حسین(ع) در کنارت نیست و هیچ کس نیست تورا از این کابوس هولناک بیدارت کند که دیگر حسین(ع) نیست.

اما نه! دیدی راست می گفتی! دیدی حسین هنوز زنده است! دیدی آمده کنارت! باورت نمی شود که حسین(ع) آمده کنارت تا تو را با خو ببرد! ببرد به همان دورانی که تو بودی و حسن و حسین و مادر و پدرت و جدت رسول الله(ص)...

با او همراه می شوی تاعرش به پرواز در می آیی. جایی که نه غمی هست و نه غصه و اضطراب و دلهره ای. می نشینی و صبر می کنی تا مهدی(عج) بیاید و انتقام هرچه کشیدی از هرکه کشیدی بستاند. می نشینی تا روز محشر پیراهن صدچاک حسین(ع) و جگر پاره پاره حسن(ع) را به دادخواهی نزد خدای متعال بری.
وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون...

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 25 ارديبهشت 1393برچسب:, ] [ 14:38 ] [ ستاد نماز جمعه شهر دلبران ]
.: Weblog Themes By Salehon.ir :.
درباره وبلاگ

به وب سایت ستاد برگزاری نماز جمعه دلبران خوش آمدید
آرشيو مطالب
تير 1394
خرداد 1394 ارديبهشت 1394 فروردين 1394 اسفند 1393 بهمن 1393 دی 1393 آذر 1393 آبان 1393 مهر 1393 شهريور 1393 مرداد 1393 تير 1393 خرداد 1393 ارديبهشت 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آذر 1392 آبان 1392 مهر 1392
حمایت می کنیم

جهت دریافت برنامه های رادیو افسران کلیک کنید

امکانات وب